تو رفته بودی ولی
زندگی باز در جریان مانده بود
رنگ موی صورتم باز سفید مانده بود
 
می دانم مرگ آمده بود اما
هنوز دل گرفتار مانده بود
 
با اینکه دل به کسی نسپرده بودی اما
چند باری دل برایت مرده بود
 
آن زمان که
عاشقانه به خود می خندیدم
می دیدم نصف شب مانده شادی بر روی لب
حالا که می خندم
چشمانی میبینم که  تا سحر مانده گریان
 
تو رفتی و دلت باز شاد بود
منکه مانده بودم ماندنی
چرا مانده بود آن آدمی که باز پشیمان بود ؟
 
میدانم وقت رفتن لبانت باز خندان بود
مروارید چشم هایت باز شاداب بود
 
اما انگار نمی دانی
شکسته تنی در این غم ها
نمی دانی
مانده غمی در این چشم ها
 
برگرد که دل
می ترسد از این تنهایی ها
برگرد که دل
نمی خندد به این مسخره بازی ها
 
#جلال_ژاله
برگرد که دل
نمی خندد به این مسخره بازی ها
--------------

فیلی ام بی اراده که می ترسد از ابر و ستاره
می افتد بر زمین بی عاج های جاودانه

 
خاطره های مرداب و رنگ مهتاب شبانه
یادم می اندازد مرگ فیل ها را شرافتمندانه
 
عیب ندارد که ندارد آدمی شرافت که فیل ها را شبانه می کشند
عاج ها را زیر نور تاریک ماه به دوش می کشیدند
 
بی شرف ها، عاج فیل ها را می خریدند
آدمیان گرسنه، جواز شرافت می فروختند
 
یک روز فیل ها کنار یکدیگر می میرند
انتقام خود را از آدمیان به آرامی می گیرند
 
 
#جلال_ژاله
#فیلی_که_می_ترسد_از_ماه_و_ستاره
 

                                                                                                           محمد جلال ژاله شاعر و نویسنده کورد


Sadullah Nasiri   ,ها ,مانده ,دل ,باز ,نمی ,    ,مانده بود ,بود   ,ها را ,جلال ژالهمنبع

محمد جلال ژاله

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها

مطالب اینترنتی ravanshenasi دانلود بهترین ها آموزش بهینه سازی سایت هر چی بخوای هست تخفیف دونی hhfa آپشن خودرو | دنیای آپشن oxogame | دانلود بازی , اخبار بازی تعمیرات لوله - تاسیسات لوله رسا تاسیسات